بعد از کشته شدن ثورین اوکِنشیلد پادشاه دورف ها به دست آزوگ هیولای دوزخی و تکّه تکّه شدنِ سپرِ مشهورِش یازده قطعه جواهر بینظیر که با قدرت جادوییشون از سپر محافظت میکردند در یازده حفرهی مختلف در اعماق زمین زیر قلعهی افسانهای نارگو به خاک سپرده شدند. دورفها بر این عقیده بودند که در زمان موعود، این یازده سنگ بینظیر، دوباره نیروی جادویی خودشان رو به دست میآرورند حالا سالها از مرگ پادشاه گذشته و زمان موعود فرا رسیده است. عدّهای از دورفهای جوان، داوطلب شدهاند تا برای به دست آوردن جواهرات جادویی، با هم رقابت کنند و اوّلین کسی که بتواند سه قطعه از آن جواهرات رو از اعماق زمین بیرون بکِشد ضمن اثباتِ شایستگی اش، میتواند سپرِ ثورین را مال خود کند و نام خودش رو به عنوان محافظ سپر و وارثِ اوکِنشیلدبر سر زبانها بیاندازد امّا آداب و رسوم و سنّتهای دستوپاگیرِ دورفی که هیچ لقمهای را درون دهانشون نمیگذارند مگر اینکه اوّل چند بار دور سرِشون بگردانند و هیچ مسابقهای رو مسابقه نمیدانند مگر اینکه همه شرکت کننده ها به چالش سخت کشیده شوند.